چند شبه دارم همش به این فکر میکنم که ایا من مسمون واقعی هستم یا نه فقط به خاطر اینکه پدرم توی گوشم اذان گفته و پدر اون توی گوش اون و همینطور نسل به نسل شده تا رسیده به من مسلمون شدم ؟ نمیدونم چرا یه جوری شدم احساس میکنم که بعضی ها از مسلمونی فقط اسمش رو یدک میکشن آخه به ما هم میگن مسلمون دلمون خوشه که ماهم مسلمونیم ؟!!
ما فقط اسمن مسلمونیم ! پاش بیفته خوب حرف می زنیم ! البته فقط حرف می زنیم ! دریغ از یه خورده عمل کردن !
این روزا خیلی حالم روحیم بده
دیشب یه خوابی دیدم تا صبح داشتم جیغ میزدم و گریه میکردم انگار نمیخواست تموم بشه
روز اول چه می توانم گفت؟ روز دوم تکرار کن.همه ان داستان را به خویش باز بگو افسوس که ان رجعت دردناک ما پایان یک پندار بود....پایان هر پندار روز سوم اکنون فصل در پیله ی تنهایی ماندن است-فصل حکومت اصوات..و روزی دانستیم . تو نیز خواهی دانست که زمان جاودان بودن همه چیز را نفی می کند.میتوان به سوی رهایی گریخت اما باز گشت به اسارت نا بخشودنی ست بگذار که انتظار به فرسودگی بیافریند زیرا تنها مجرمان التماس خواهند کرد.اینک انتظار فرسایش زندگی ست و من در قلب یک انتظار خواهم پوسید روز چهارم دیگر به فرسایش واژهها خوکردهام و من-باز افریننده اندوه ...هرگز ستایشگر فروتن این تقدیر نخواهم بود.هر لحظه که در تسلیم بگذرد لحظه ایی ست که بیهودگی و مرگ را تعلیم میدهد لحظه ایی ست متعلق به گذشتگان که رخنه کرده ست. روز پنجم بهتربنم به روزهایی بیندیش که هزاران نفرین-حتی لحظه ای را بر نمی گرداد- من لبریز از گفتنم نه نوشتن.باید اینجا روبروی من بنشینی و گوش کنی دیگر تکرار نخواهد شد..... روز ششم بگذار که ساده ترین دروغها را باور کنم- هیچ چیز تمام نشده- هیچ پایانی به راستی پایان نیست. در هر سرانجام اغازی نهفته ست چه کسی می تواند بگوید تمام شد و دروغ نگفته باشد؟ روز هفتم دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره اتاقترا پاک نخواهد کرد- شب از من خالی ست- شب از من وتصویر پروانه ها خالی ست دیگر چه می توانم گفت؟ دیگر چه می توانم گفت؟
بسم رب الحسین معاشران گره از زلف یار باز کنید امشب - لیله الرغائب یا همان شب آرزوها بقول خودمان - برای من که خیلی وقت بود رفرش نکرده بودم ، یه رفرش اساسی بود و خانه تکانی ای که خیلی وقت قبل باید انجام می شد و نشده بود. برای شادی روح همه اون عزیزانی که دیگه الان کنار ما نیستند دعا کنید. راستی ، شنیده اید که می گویند : آرزو بر جوانان عیب نیست...
شبی خوشست بدین قصه اش دراز کنید
گفته است به چنین شبی ، شب جمعه اول ماه رجب ، مرا بطلب و از من بطلب ؛ و باید خواند و باید طلبید و آرزو کرد.
ماه عاشقی ؛ ماه مقدمه و ماه مقدم ؛ روزهائی که نبض کعبه بدانها می تپد ؛السلام علیک یا امیر المومنین...
شب زیبائی که از مثل آن مدتها بی نصیب بودم و دعوتی که مدتها بود لبیکش نگفته بودم.
عهد کردم که امشب از خدا سه چیز بخواهم :
اول؛ سلامتی وجود آسمانی امام عصر علیه السلام . تعجیل در امر مقدس فرج
دوم؛...
سوم؛...
... و می دانم که صدایم را شنید و باز می دانم که اجابت خواسته ام زودتر از آنی خواهد بود که در دایره تنگ تصورم می گنجد.
القصه؛درود به رندی که چون پیاله گرفت
یاد حریفان خسته جان افتاد
التماس دعا .یا علی مدد
با دیدگانی پر از اشک و دلی پر از کینه و خشم باید به دیدار ماه رجب میروم ماهی که ماه خدا نامیده شده است و هرگونه خشونت در اسلام منع شده است . برای شادی روح عزیزانی که در این ایم جان خود را از دست دادن فران بخوانید و فاتحه بفرستید باشد که روحشان با شهدای اسلام محشور گردد. “حلول ماه رجب مبارک” امیدوارم ماه پربار و پربرکتی داشته باشید.التماس دعا
حضرت علی (ع ) در حدیثی میفرماید :
“ بکارگیری مدارا در راس سیاست است ”
پ ن : آیا وقت آن نرسیده است که با مدارا با هموطنان رفتار کنید .
یادمه در یکی از مناظره ها دولت امروز گفت:
" من از حق خودم گذشتم اما از حق ملت نخواهم گذشت" ویا در جای دیگه گفتن
"کجای این دولت دیکتاتوری است. "خوبه که معنی این کلمه رو هم فهمیدیم
پس چه شد هنوز یک روز از انتخابات نگذشته بود که حق ملت رو کف دستشون گذاشتن همین بود حق مردم دست مریزاد چه خوب حق مردم رو ادا کردین !!!