دل نوشته 2

سلام به همه ی دوست جونای خوبم که بهم سر زدن   بالاخره تونستم دکتر رو ببینم   یه عالمه قرص جور واجور داد   منم که حالم از خوردن قرص بد میشه  نمیدونم چیکار کنم   آخرش خودمم نفهمیدم که دلیل سردرد هام چی بوده از حرفهای دکترم چیزی نفهمیدم چون فقط سوال میپرسید و تا من اومدم جواب بدم شروع کرد به تجویز داروخلاصه جونم بگه واستون که این چند وقته حسابی مرده بودم اما الان شکر خدا وبه لطف خدا خوبم واین شعر رو تقدیم میکنم به همه ی دوستهای گلم   


هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق

هم دعا کن گره ی تازه نیا فزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا پیوست

باید از مرگ نترسید اگر باید عشق

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم

شاید این بوسه به نفرت برسد شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت به پروانه نمی آید عشق

ادامه مطلب ...

دل نوشته

تمام دیروز و دیشب رو تو حالت احتضار سپری کردم   وای که چه شب بدی بود .بازم همون سر درد لعنتی اومده بود سراغم   نمیدونم کی میخواد دست از سرم برداره کلی مسکن خوردم اما بی فایده بود  هنوزم سرم گیج میزنه فکر کنم از مسکن هایی که دیروز و دیشب خوردم .خدا کنه این پنج شنبه دیگه بتونم دکتر جباری رو ببینم  وگرنه نمیدونم تا ماه دیگه چه بلایی سرم میاد.



پ ن : خودمم نمیدونم چرا اینا رو نوشتم 

پ ن : شاید بخاطر اینکه نداشتن دفتر خاطرات رو بهونه کرده باشم 

ببار باران جرعه نابی بنام عشق

وقتی دلم برای تو تنگ می شود
به ماه نگاه می‌کنم
و نام زیبای تو را، زیر نور ماه، هربار
با تمام وجود صدا می کنم
***
وقتی دلت برایم تنگ شد
به باران بیندیش
و به یاد تمام عاشقان جهان
که از رایحه‌ی یاس مستند
ببار...
و بدان در آن لحظات
« من»
زیر نور ماهتاب نشسته‌ام
و تنها،
به « تو » می‌اندیشم
دلم برای تو تنگ است
می‌بارم!
امّا این‌بار
نه برای اینکه بارانم
می‌بارم، برای اینکه
دوستت دارم!
- باران




نه از شکوفه و سبزه و گیاه
نه در روشنای ماه
نه از چرخش ماهی دریای آرام
نه در تیک تاک ساعت و سفیدی موهام
نه از شمایل بلند آفتاب
نه در خندههای آب
از هیچ کسی
سراغ بهار را نمیگیرم
عادت کردهام
که نوروز را از دور تماشا کنم
و خوشبختی و سبزه را
با نگاه گره بزنم.