-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 11:42
هیچکی منو دوست نداره ؟؟؟؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 مهرماه سال 1389 09:56
-
خانه تکانی
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 12:29
سلام به دوستای گلم ... دیروز داشتم وب گردی میکردم یه شعر قشنگ دیدم حیفم اومد که نزارم توی وبم واسه دوستای گلم در مورد خونه تکونیه ولی میدونم تا الان همه خونه تکونیشون تموم شده خانه تکانی کمرم را شکست گردن و این بال و پرم را شکست شستن فرش آخ چه حالی گرفت بارکشی ، شافنرم را شکست اول شب ، موقع تعویض لامپ لوستر افتاد و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 10:16
فرا رسیدن بهار و سال نو را پیشاپیش به همه عزیزانم تبریک میگویم همراه با بهترین آرزوها
-
فرا رسیدن بهار مبارک!!!!
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 11:31
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک، شاخههای شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید، برگهای سبز بید، عطر نرگس ، رقص باد، نغمة شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوترهای مست ... نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار ! خوش به حال چشمهها و دشتها، خوش به حال دانهها و سبزهها، خوش به حال غنچههای نیمه باز، خوش به حال دختر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 11:28
این دیوانگی است که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم ... که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم این دیوانگیست ... که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم بخاطر اینکه در زندگی با شکست مواجه شده ایم که از تلاش و کوشش دست بکشیم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 10:55
سلام به دوستای گلم این روزا حالم اصلا خوب نیست بیکاری و بلاتکلیفی بد جوری اذیتم میکنه سه شبه که خواب ندارم ... اینقدر فکرای جور واجور میاد تو ذهنم که نمیدونم به کدوم فکر نکنم دوباره یکی از بستگان نامزد گرامی این شب عیدی فوت کردن و باز عروسیمون افتاد عقب خیلی اعصابم خراب شده گفتیم این شب عیدی خوش باشیم اما انگار به ما...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 09:31
سلام سلام هوارتا سلام به دوست جونای بامعرفتی که بهم سر زدن تو این مدت و دوست جونای بیمعرفتی که از شلوغی سرشون خبری ازشون نیست من توی این ۲ ماهی که نبودم حسابی مریض شده بودم اول با سرماخوردگی شروع شد و با گلو درد و سرفه های شدید ادامه پیدا کرد .اینجا هم که اومدم سردی هوا بدجوری اذیتم میکنه و سینوزیتم عود کرده هنوزم گه...
-
داستان حکمت آمیز
دوشنبه 23 آذرماه سال 1388 13:24
لباس های کثیف زن همسایه! زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای...
-
درس زندگی
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1388 09:53
یکی بود یکی نبود، یک بچه کوچیک بداخلاقی بود. پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب. روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کم تر عصبانی شود، تعداد میخ هایی که به دیوار کوفته بود رفته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1388 09:45
سلام به همه دوست جونای خوبم دلم واسه همتون تنگ شده خیلی دوست داشتم یه مطلب جالب بزارم ولی چیز چشمگیری پیدا نکردم عید قربان و غدیر به همه عزیزان تبریک میگم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 08:12
عشق شکوه زندگی در نام عشق است سرشوریدگی در جان عشق است مراد از هر نسیم نوبهاری بجو، چون عطر آن در روح عشق است زگلبرگ شقایق نرمتر او لطافت در مرام و خوی عشق است وجودت می شود هرروز و هرشب معطر، این نسیم و بوی عشق است در افکارت نشیند گوشه، گوشه تو ساکن گشته ای، این کوی عشق است اگر غم آید از هر سو چه وحشت؟ که پشتیبان دل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 12:45
خاطره یک خانم خانه دار ایرانی اولین باری که برای بچه ها خوراک جگر درست کردم هیچ وقت یادم نمی ره. غذا رو کشیدم و بچه ها و شوهرم را برای خوردن شام صدا زدم، پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هایش رفت توی هم... دخترم هم با غذایش بازی بازی می کرد ولی حاضر نبود لب بزنه. به بچه ها گفتم: "ممکنه بوی خوبی نده اما خیلی خوشمزه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 10:12
خدایا دلم را همچون نیلبکی چوبین بر لبهای خود بگذار و زیباترین نغمه هایت را در فضای زندگیم متراکم کن. چنان بنواز دلم را که هر جا نفرتی هست عشق باشم هر جا زخمی هست مرهم باشم هر جا تردید هست ایمان باشم و هر جا نا امیدی است امید باشم
-
تو ندیدی مرا
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 17:43
هر چه شکفتم تو ندیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم ریختم تا که به دامان تو آویختم تا که به دامان تو آویختم هر چه شکفتم تو ندیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم ریختم تا که به دامان تو آویختم تا که به دامان تو آویختم
-
ماه رمضان ماه خداست
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 08:50
حلول ماه مبارک رمضان ماه عبادت و تزکیه نفس و جسم مبارکباد سلام اى ماه فضل وجود و رحمت سلام اى ماه خوب، اى ماه نعمت سلام اى ماه احسان و کرامات عطایم کن کمى سوز و مناجات بیا اى ماه اشک و سوز و آوا مرا دعوت نموده پور زهرا کجا بودى ببین چشم انتظارم براى دیدن تو بى قرارم تو اى ماه خدا اعجاز کردى در باغ جنان را باز کردى...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 08:42
پایان سفر نامه ... امروز دیگه میخوام سفر نامه مارکوپولو رو به پایان برسونم ... توی اون مدتی که اصفهان بودم 2 روز رفتیم شاهین شهر که اصلا بهم خوش نگذشت ...از اونجا و شلوغیش اصلا خوشم نیومد اخه منو به اجبار بردن نمیخواستم برم ولی مامانم مثل همیشه اینقد غر غر کرد تا مجبور شدم برم آخرش هم که اصلا خوش نگذشت روز آخری که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1388 17:45
از دیشب دلم خیلی گرفته تموم امروز گوشیم خاموش بود حوصله هیچ کس رو ندارم نمیدونم باز چه مرگم شده یه حس غریب همراه با دلتنگی تو وجودم چنگ میزنه اومدم به وبم یه کم بنویسم بلکه این نوشتن آرومم کنه خدای خوبم منو تنها نزار ادامه ... روزی که خیلی بهم خوش گذشت روزی بود که رفتم کوه صفه بهترین روز بود واسماینقدر شلوغ بود که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 18:14
ادامه سفرنامه ... وقتی رسیدم خونه ساعت 7:20 دقیقه صبح بود و همه خواب بودن منم اینقدر خسته بودم که با همون لباسها پریدم تو رختخواب و ساعت 9:30 با سر و صدای توی آشپزخونه بیدار شدم خلاصه بقیه اون روز رو نشد استراحت کنم و همش بیرون بودیم کارمون این شده بود که هر روز ساعت 4 از خونه بریم بیرونو دیر موقع برمیگردیم خیلی خوب...
-
سفر نامه
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 11:23
به قول یکی از دوست جونا سفر نامه اصفهان رو شروع میکنم از چند روز قبل بلیط اتوبوس رزرو کرده بودم واسه اینکه خیالم راحت باشه داداشم منو میبره پایانه و میزاره میره وقتی میرم که ببینم کدوم تعاونی باید سوار بشم میبینم که داداش عاشقم بلیطم رو از یه جای دیگه گرفته و من یه جای دیگه رزرو کرده بودم خلاصه اول کار یه ضد حال اساسی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 08:55
به نام آن که انسان را مسافر کاروان انتظار گردانید سلام اى گل نرگس، اى که شیرین ترین انتظار، انتظار توست و بهترین منتظر، منتظر توست مى توانم در یک کلمه پر معنا بگویم: گر عشقى هست و عاشقى نام تو معشوق و من عاشق و شیفته توأم در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم که ظهورت را نزدیک گرداند ما محتاج یک نگاه گذراى شما...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 11:51
سلام به همه دوست جونای خوبم.اونایی که تو این مدتی که نبودم بهم سر زدن و به یادم بودن همتون رو دوست دارم و میبوسمتون دلم واسه همتون تنگ شده بود. مسافرت خیلی خوبی بود البته 2 روزش یه اتفاقاتی افتاد که یه کم اعصابم رو بهم ریخت ولی در کل خیلی خوب بود و کمی روحیم عوض شد حرف زیاد هست ولی الان وقت ندارم باشه سر فرصت تا از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 تیرماه سال 1388 21:34
فردا دارم میرم اصفهان وای خدا به فریادم برسه پرواز گیرم نیومد مجبورم با باس برم تا اونجا حتما هلاک شدم امیدوارم این دفعه خوش بگذره آخه هر وقت میرم اصفهان اوقاتم تلخ میشه تا 2 هفته نیستم و بعدش که برگشتم با کلی خاطره برمیگردم آخه یه اتفاق خوب داره میافته نه بابا ذوق نکنین از اون خبرا نیست حالا برگشتم میگم بهتون
-
تو...
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1388 09:54
آسمانم ستاره می خواست که تو آمدی . ابر حسود اما چشم دیدن خوشحالیم را نداشت . آسمانم ابری شد . بارید و بارید و من ... به انتظار دیدن دوباره ات قطره های باران را یکی یکی می شمردم . اما تو دیگر پشت ابر ها نبودی وقتی که تمام شدند . نمی دانم در کدام صورت فلکی باید به دنبال تو گشت . در آسمان بزرگ من جای یک ستاره خالی شد ....
-
مناجات باخدا
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 11:48
ای که لطف احسانت ازلی و دلنوازیت جاودانه است. تو را شکر می کنم که شب را آفریدی... اشک را آفریدی نجوا را خلق کردی. و شکستن بی صدای دل را در فراغت به ما ارزانی کردی. تو را سپاس که سخنان لطیف در دهانم گذاشتی. و ای اگر این اشتیاق پایان ناپذیر به کمال طلبی را درونمان قرار نمی دادی و خود را از چشممان نمی پوشاندی...، وای اگر...
-
خیلی داغونم گلم
سهشنبه 16 تیرماه سال 1388 08:44
من خیلی داغونم گلم تو دیگه داغونم نکن من خیلی از تو بدترم تکیه به شونه هام نکن برو که وقتش بری برو که خیلی دلخورم با بیخیالی منو نسوزون حالا که میری نشو پشیمون مگه نگفتی دوسم نداری چرا نمیری تنهام بزاری دلم با جمله هات آروم نمیشه برو دیگه واسه همیشه اگه میگی واسه تو فرقی نداره چرا چشمای تو بارونی میشه دلم میخاست بازم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 تیرماه سال 1388 12:36
میلاد مولود کعبه بر همگان مبارک باد تا سیـد عشق دیده در کعبه گشود خورشیدبه مهر روی او سجده نمود از عـرش بلنـد هـاتفـی داد نـدا ... اعجاز بزرگ خلقت است این مولود میلاد پر برکت مولی متقیان و روز پدر بر همگان مبارک باد .
-
شیشیه
یکشنبه 14 تیرماه سال 1388 10:00
روی آن شیشه تبدار تورا "ها" کردم، اسم زیبای تورابانفسم جاکردم، شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد، شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا، عکس زیبای تورا سیرتماشا کردم
-
من و دلتنگی
شنبه 13 تیرماه سال 1388 08:45
تو بخشی از وجود منی غم تو غم من است غم من غم تو است ما کنار هم می مانیم . از عشق برایت می خوانم و منتظر می مانم تا گل رزی در دستانت بروید دلم را با خود بردی چه چاره کنم؟ از عشق برایت می گویم وجودت برایم عزیز است دیدنت آرامش بخش است لبخندت معنی زندگیست می دانی که در کنارت بودن برایم چه حس لطیفی است نگاه رسواگرم را با...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیرماه سال 1388 20:45
بى حضور تو از راه میرسد، ... و آنچه که زیبا نیست زندگى نیست روزگار است.