سفر نامه

به قول یکی از دوست جونا سفر نامه اصفهان رو شروع میکنم


از چند روز قبل بلیط اتوبوس رزرو کرده بودم واسه اینکه خیالم راحت باشه   داداشم منو میبره پایانه و میزاره میره وقتی میرم که ببینم کدوم تعاونی باید سوار بشم میبینم که داداش عاشقم بلیطم رو از یه جای دیگه گرفته و من یه جای دیگه رزرو کرده بودم  خلاصه اول کار یه ضد حال اساسی خوردم که نگوووو

خلاصه بعد از یکساعت معطلی و کلی کل کل کردن شاگرد شوفر با مسافر ها سر صندلی هاشون راه افتادیم  هوای داخل خیلی عالی و خنک بود  و تا خود اصفهان اصلا گرمم نشد 

یه خانمی بغل دست من نشسته بود که به محض نشستن سر صحبت رو باز کرد منم که وراج شروع کردیم به حرف زدن اینقد گفتیم تا اینکه دوست صمیمی یکی از فامیلهامون در اومدچیزی که خیلی اذیتم کرد این بود که مسیر 8 ساعته رو 12 ساعته رسیدم  راننده اینگار یه مرگش میشد هر 2 ساعت یه بار یه جای اتراق میکردو یه یست دقیقه ای غیبش میزد بعد پیداش میشد  نمیدونم دوپینگ میکرد یا اسهال گرفته بود  الله اعلم 

خلاصه آخرش هم سر اینکه کجا منو پیاده کنن کلی بحث کردم با شاگرد شوفره میخواست یه جایی منو پیاده کنه و بره  بابای بیچاره منم از 2 ساعت قبلش توی پایانه صفه منتظرم بود 

  و آخرش  اینکه نتونستن حریف من بشن و مجبورشون کردم که منو پایانه صفه پیاده کنن  نیم ساعت هم طول کشید تا توی شلوغی پایانه بابا رو پیدا کنم خلاصه حسابی عصبی شده بودم به ما نیومده خوش مسافرت کنیم

فعلا تا همین جا کافیه دیگه خسته شدم .


پ ن: اگه زبون نداشته باشی کلاهت پس معرکه است 
پ ن : همیشه حواستون رو جمع کنید 


نظرات 2 + ارسال نظر
سینا شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ http://30na20.blogfa.com

سلام آبجی خوبی؟راس میگی اعصاب خوردی هم داره ولی همین چیزاس که خاطره میشه.تا این چیزا نباشه که شیرینی های سفر که دیگه شیرین نیست.منتظر بقیش میمونم.خبرم کن

ریحون چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ب.ظ http://reihooon.blogsky.com

سلام صدفی خانوم! رسیدن به خیر !!!امیدوارم که حسابی خوش گذشته باشه و خستگیت هم در رفته باشه !!!!
گلم آدرس وبلاگم رو تغییر دادم!!!
فدای تو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد